آخه من با خاطراتت چه کنم؟

یـا د د ا شـــــــــــــتــهـا ی ر و ز هــــــــــا ی د لـــــــــــــــتـنگی...

آخه من با خاطراتت چه کنم؟

یـا د د ا شـــــــــــــتــهـا ی ر و ز هــــــــــا ی د لـــــــــــــــتـنگی...

آخه من با خاطراتت چه کنم؟

درود بر انسانهای خوب، آنان که دراندیشه دیگران تصویر زیبا می نگارند، تا آنجا که یادشان زیبا و خاطرشان همواره در دل خواهد ماند... و بی شک تو از آن دسته ای. و برای همیشه در یاد و قلبم ماندنی هستی. تو فرشته ای هستی که هرگز تکرار نخواهد شد.

۱۸ مطلب در شهریور ۱۳۹۰ ثبت شده است

وقتی ماه و میبینی

یا پشت شیشه میشینی

تو روزای بارونی

منو یادت میاری؟

هر کی شکل منو داشت

یا توی قلبت پا گذاشت

یا که مثل من بود اون چشاش

التماسی تو نگاش

منو یادت میاری؟

وقتی هیچ کسی نمونده واسه اشکات بمیره

یا وقتی گریه ات میگیره

منو یادت میاری؟

۲۵ شهریور ۹۰ ، ۱۸:۵۰
علی ...
هفته بعد میخوام برم شمال.

درست مثل همون دفعه که اومدم پیشت.

کنار همون نرده قرمز.

جلوی همون کیوسک نگهبانی جلو شهرک بود.

میخوام یه یه عکس از اونجا بگیرم.

از همون جایی که نشسته بودی و الان خالیه.

با همون آهنگی که اون شب گوش میدادیم.

آهنگ "با تو" ابی.

یادت میاد؟

آخ که چه شبی بود.

شب با تو بودن.

۲۴ شهریور ۹۰ ، ۱۸:۳۸
علی ...

عجب زمانه بدیست

عاشق که باشی مسخره ات میکنند

نامه هایی را که برایت مینویسم مچاله میکنم

نه

میسوزانمشان

مثل دل خودم که سوخت

میترسم کسی بخواندشان

گفتم که زمانه بدیست

عاشق که باشی مسخره ات میکنند

حالا که تو نیستی بخوانیشان

همان بهتر که بسوزانمشان

مثل دل خودم که . . .

                                      علی.س

۲۴ شهریور ۹۰ ، ۱۸:۲۷
علی ...

دور از تو

میشکنم

آرام آرام

دور از چشمانت

در طلوع هر دقیقه

مینشینم

در اتاقی سرد

رویگردان ز همه

سالیان سال

در غبار تنهایی خود سر گردان

با همه بیگانه

مثل من

دیوانه.

                               علی.س

۲۴ شهریور ۹۰ ، ۱۸:۲۷
علی ...

اری تو راست می گویی اسمان مال من است،پنجره،فکر،هوا،عشق،زمین مال من است

اما سهراب تو قضاوت کن بر دل سنگ زمین جای من است.

من نمی دانم که چرا این مردم،دانه های دلشان پیر است.

صبر کن ای سهراب،قایقت جا دارد؟

من هم از همهمه ی داغ زمین بیزارم...

به سراغ من اگر می ایید تندو اهسته چه فرقی دارد ،تو به هر جور دلت خواست بیا..

مثل سهراب دگر جنس تنهایی من چینی نیست که ترک بردارد.

مثل مرمر شده است،چینی نازک تنهایی من.......

۲۴ شهریور ۹۰ ، ۱۸:۲۶
علی ...
سه شنبه گذشته یه سری کار بانکی داشتم.

انجامشون که دادم زنگ زدم به آرایشگاه.

وقت گرفتم.

راستی دوباره کچل کردم.

از ارایشگاه که بر گشتم جلو سینما ساویز

همش چشمم دنبال این بود که شاید ببینمت.

گفتم شاید اومده باشی فیلم ببینی.

یه دفه یکی رو دیدم که پشتش به من بود.

خیلی از نظر قد و اندازه شبیه به تو بود.

قلبم داشت وایمیستاد.

یعنی میشه؟

یعنی دوباره میبینمش؟

ولی جرات نکردم به صورتش نگاه کنم.

با یه دنیا فکر و خیال رفتم و سوار تاکسی شدم و رفتم خونه.

 

۱۷ شهریور ۹۰ ، ۱۹:۱۹
علی ...
هیچ خیاط خوبی نبودی.

ببین.

باز دلم را تنگ کردی.

۱۷ شهریور ۹۰ ، ۱۸:۴۷
علی ...
یادت.

در دموکراسی خاطراتم.

پادشاهی میکند.

 

۱۷ شهریور ۹۰ ، ۱۸:۴۵
علی ...
برهنه ات میکنند تا بهتر شکسته شوی.

نترس ای گردوی کوچک.

آنچه سیاه میشود روی تو نیست.

دست آنهاست.

۱۷ شهریور ۹۰ ، ۱۸:۳۹
علی ...
واسه دلتنگیای تو

یکی با گریه بیداره.

 

۱۷ شهریور ۹۰ ، ۱۸:۳۷
علی ...

دلم فریاد میخواهد.

از این تنهایی مفرط.

از این سکوت پر وحشت.

چگونه میتوان فریاد سرداد؟

نکند بشکند این سکوت بی پایان.

آخر این یادگاریست از او.

تنهایی و سکوت را میگویم.

نمیخواهم بدون یادگاریهایت سر کنم.

پس سکوت میکنم.

سکوتی به وسعت فریاد.

                                             علی.س

۱۷ شهریور ۹۰ ، ۱۸:۲۵
علی ...

منو حالا نوازش کن/که این فرصت نره از دست

شاید این آخرین باره/ که این احساس زیبا هست

منو حالا نوازش کن/ همین حالا که تب کردم

اگه لمسم کنی شاید/به دنیای تو برگردم

هنوزم میشه عاشق بود/تو باشی کار سختی نیست

بدون مرز با من باش/ اگرچه دیگه وقتی نیست

نبینم این دم رفتن/تو چشمات غصه میشینه

همه اشکاتو میبوسم/میدونم قسمتم اینه

تو از چشمای من خوندی/ که از این زندگی خستم

کنارت اونقدر آرومم/که از مرگ هم نمیترسم

تنم سرده ولی انگار تو دستای تو آتیشه/ خودت پلکامو می بندی

و این قصه تموم میشه.

                                                             ابی(نوازش)

۱۷ شهریور ۹۰ ، ۱۸:۲۴
علی ...

دلم لک زده برای آن معصومیت نگاهت.

آن لطافت صدایت که هیچ جای دیگر جز کنار تو نمیابم.

دوباره من ماندم و تنهایی.

تنها میان نگاه های هرزه. خالی از عشق. پر از هوس.

بد جور میترسم.

بد جور.

                                                          علی.س

۰۸ شهریور ۹۰ ، ۰۹:۲۶
علی ...

قربون نفس هات برم.

برام حرف بزن.

چیزی بگو.

میخوام باز صدات تو گوشم بپیچه.

                                                علی.س

۰۸ شهریور ۹۰ ، ۰۹:۲۵
علی ...

سه شنبه هفته پیش دو تا ظرف شله زرد بردم در خونشون.

قبلش بهش اس دادم که تا پنج دقیقه دیگه واست شله زرد میارم. اگه خونه ای بیا دم در بگیر.

جواب نداد.

رسیدم در خونشون زنگ و زدم.

باباش جواب داد منم گفتم که نذری آوردم. اومد دم در گرفتشون و تشکر کرد و رفت.

منم رفتم نزدیک خونه بودم که بهم اس داد:

nazretoon ghabool bashe. sare sofre bodam gooshimo nadidam.

babam bod omad gereft. khahesh mikonam be fekre aberooye man bash.

movafagh bashid.

آخرش نوشت موفق باشید!!!

واسم جالب بود!

به اس ام اس های قبلی نگاه میکردم بعد این یکی رو میدیدم.

گیج شده بودم خلاصه.

واسش نوشتم:

chashm. dg tekrar nemishe. sharmande age bad maze bood.

khodam pokhtamesh. ;-)

namaz roozehat`am ghaboolbashe :-*

جواب نداد تا فرداش که بهم اس داد و گفت:

az dishab kein karo kardi asabam rikhte be ham.

mage gharar nabood in vara peydat nashe??

age mano dost daridg soragham naya. man to ro nemikham.

be roozehayi ke gereftam ghasam age dast az saram barnadari

ye balayi sare khodam miaram. halam kharabe kheyli.

lotfan boro.

بعد من یه اس بهش دادم که خیلی طولانی بود.

تو جوابش نوشت:

man toro nemikham. dast az saram bardar.bye

بهش گفتم:

بهم قول داده بودی هیچ وقت بهم نگی بای.

میبینی توام زدی زیر قولت؟

جواب داد:

man paye gholam bodam. vali to vel kon nisti.

majbor shodam begam bye.ba in ke az rooz aval razi naboodamo

ino 100 bar goftam vali bazam halalam kon ali. bashe ghol midam.

toam moraghebe khodet bash. vase hamishe...

این سه تا نقطه آخر رو میبینین؟

اولش متوجهشون نشدم ولی یه کم که دقت کردم دیدم این سه تا نقطه همون "بای" لعنتی بود.

۰۸ شهریور ۹۰ ، ۰۹:۲۲
علی ...

درست یه روز قبل از ماه رمضون بهم گفت:

تو ماه رمضون سراغم نیا.

پیش خودش فکر کرده بود که یه ماه نبینمش فراموشش میکنم.

اینکه هیچ وقت نفهمید که چقد دوستش دارم همیشه آزارم میداد.

همش بهم شک داشت.

حتی یه بار بهم گفت:

modam behem migi be pesari etminan nakon.

che tazmini midi ke be to etminan konam?

ali to joz ye mosht harfe asheghane ke

hameye pesara baladan vase man chi kar kardi?

وقتی اینو بهم گفت بد جور سوختم.

از خودم بدم اومد.

منی که همش به فکرش بودم.

منی که همش نگرانش بودم.

حالا این بود جوابم.

حالا که دارم اینو مینویسمیه روز مونده ماه رمضون تموم بشه.

ولی هنوزم شبا با گریه میخوابم.

صبح ه� با بغض از خواب بلند میشم.

۰۸ شهریور ۹۰ ، ۰۹:۲۱
علی ...

بعد از چند مدت وبلاگش رو به روز کرده.

دو تا مطلب کوتاه نوشته.

از تنهایی.

میخونمشون و میرم تو قسمت نظرات.

نظرایی که واسش گذاشتن و میخونم.

بد جور میترسم.

یه عده آدم چرب زبون.

که تنها کاری که بلدن بکنن اینه که با شعرای سهراب/شاملو/فروغ و ....

که همش در وصف عشق و دوست داشتنه.

نمیدونم الان کسایی که این شعرا رو گفتن چه حالی دارن.

تو اون دنیا رو میگم.

کلی شعر گفتن که عشق بمونه.که عشق نمیره.

ولی الان شعراشون شده یه ابزار.

یه ابزار واسه هوسبازی.

م...... جان تو رو خدا مراقب خودت باش.

۰۸ شهریور ۹۰ ، ۰۹:۲۰
علی ...

میخوام توبه کنم از تو. دلم پیش نگات گیره

نمیتونم برم. پاهام به چشای تو زنجیره

میخوام دور شم از آغوشت. ولی راشو نمیدونم

مسیر جاده گم میشه. من اینجاشو نمیتونم

شریک لحظه هام میشی. تو با تصویر یک لبخند

نمیدونم چطور میشه. که از چشمای تو دل کند

تو اینقد پاک و معصومی نمیشه با تو بد تا کرد

نمیشه از تو چشم برداشت. نمیشه عشق رو حاشا کرد

تماشا کردنت حتی. یه تسکینه واسه قلبم

نمیشه از تو دل کند و با این حسرت مدارا کرد.

۰۸ شهریور ۹۰ ، ۰۹:۲۰
علی ...