آخه من با خاطراتت چه کنم؟

یـا د د ا شـــــــــــــتــهـا ی ر و ز هــــــــــا ی د لـــــــــــــــتـنگی...

آخه من با خاطراتت چه کنم؟

یـا د د ا شـــــــــــــتــهـا ی ر و ز هــــــــــا ی د لـــــــــــــــتـنگی...

آخه من با خاطراتت چه کنم؟

درود بر انسانهای خوب، آنان که دراندیشه دیگران تصویر زیبا می نگارند، تا آنجا که یادشان زیبا و خاطرشان همواره در دل خواهد ماند... و بی شک تو از آن دسته ای. و برای همیشه در یاد و قلبم ماندنی هستی. تو فرشته ای هستی که هرگز تکرار نخواهد شد.

۱۰۲ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

می دانی چند وقت از رفتنت میگذرد؟

من می گویم،

سالهاست که از رفتنت می گذرد

و من به اندازه همه این سالها پیر شده ام.

می دانم که می دانی نبودنت آزارم میدهد.

میدانم که راضی نیستی این قدر به یادت باشم و عذا دارت باشم

ولی م....ی من درکم کن.

من هنوز نتوانستم با این مساله کنار بیایم.

و فکر هم نکنم بتوانم.

من هنوز صورتم را با تیغ اصلاح نمی کنم.

شاید ظاهرا جوان به نظر برسم ولی قلبم مثل یک پیرمرد 90 ساله شده.

تو سزاوار این تاوان نبودی.

طاقت این غم را دیگر ندارم.

م.... من دارم ذره ذره آب میشوم.

وقتی یاد سختی هایی که تو کشیدی می افتم.

یاد گریه هایت.

من خیلی تنهام م...

این شهرِ.

این کوچه ها....

اینجا پر از یادگار توست

جای قدم های تو و آکنده از عطر وجود تو.

چه کنم با این همه خاطره؟

چه کنم با عذاب وجدان؟

چه کنم با دوری تو؟

تویی که برایم همه کس بودی و من نتوانستم برای تو هیچ کاری بکنم.

وفادار ماندن به تو برای همیشه تنها کاریست که می توانم انجام بدهم

کاش دنیا جور دیگری بود م....

۳۱ تیر ۹۳ ، ۲۱:۱۲
علی ...
خیلی حالم خرابه....
۳۱ تیر ۹۳ ، ۱۶:۳۲
علی ...
خدای به حق این شبها و روزهای عزیز و بزرگ

هیچ وقت م....ی من را نا امید نکن...

۳۰ تیر ۹۳ ، ۲۳:۳۰
علی ...
دنیا که شروع شد زنجیر نداشت.

خدا دنیا را بدون زنجیر آفرید.

 آدم بود که زنجیر را ساخت، ابلیس کمکش کرد.

دل زنجیر شد٬ عشق زنجیر شد٬ دنیا پر از زنجیر شد

و آدم ها همه دیوانه زنجیری.

خدا دنیای بی زنجیر می خواست.

نام دیگر دنیای بی زنجیر اما بهشت است.

آدم دیگر بهشت را نباید می دید.

امتحان آدم همین جا بود.

دست های ابلیس از زنجیر پر بود.

خدا گفت زنجیرت را پاره کن شاید نام زنجیر تو عشق است.

یک نفر با یک تیشه  زنجیرهایش را پاره کرد.

نامش فرهاد بود.

ابلیس فرهاد را در زنجیر می خواست.

شیرین نیز فرهاد را بی زنجیر می خواست.

شیرین میدانست خدا چه می خواهد.

شیرین کمک کرد تا فرهاد از زنجیر رها شود.

شیرین زنجیر نبود و نمی خواست زنجیر باشد.

شیرین ماند زیرا شیرین نام دیگر عشق  است.

۳۰ تیر ۹۳ ، ۱۲:۲۷
علی ...
از روزهای دوری ات می نویسم 

که مانند گیسوانت 

هم سیاهند 

هم بلند....

۳۰ تیر ۹۳ ، ۰۶:۱۵
علی ...
خدایا در این آخرین لحظات شب قدر

خودت پشت و پناه م....ی من باش....

۲۹ تیر ۹۳ ، ۲۳:۴۳
علی ...
خدایا به حق این ماه بزرگ و پر برکت

به زندگی م....ی من نور امید بتابان...

۲۸ تیر ۹۳ ، ۲۳:۵۱
علی ...
ﻣﯿﮕﻦ...

ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﻧﮑﺸﯿﺪﯼ

ﻋﺎﺷﻘﯽ ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺮﻩ!

ﺭﻭﺯﻩ ﮔﺮﻓﺘﻢ

ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺖ ﮐﻨﻢ...

ﺍﻣﺎ ﺷﺪﯼ

ﺩﻋﺎﯼ ﺍﻓﻄﺎﺭ ﻭ ﺣﺎﺟﺖ ﺳﺤﺮﻡ....

۲۸ تیر ۹۳ ، ۰۹:۳۳
علی ...
خدایا به برکت و بزرگی این شب عزیز قسمت می دهم

درد و رنج و بیماری را از م....ی من دور کن...

۲۷ تیر ۹۳ ، ۲۳:۴۶
علی ...
خواستن همیشه توانستن نیست.

گاهی داغ بزرگیست

که تا ابد در سینه ات می ماند...

۲۷ تیر ۹۳ ، ۱۸:۱۲
علی ...
خدایا قسمت می دهم به بزرگی این ماه واین شبها

م....ی من را عاقبت به خیر کن...

۲۷ تیر ۹۳ ، ۰۰:۳۷
علی ...
دنیایم بعد از رفتنت وارونه شده.

یعنی چه ندارد که!

بگذار برایت مثالی بزنم.

مثلا برای دیدنت باید چشمهایم را ببندم...

۲۶ تیر ۹۳ ، ۱۸:۱۶
علی ...
دیگر هیچ چیز شیرین نیست

جز نوشیدن یک فنجان قهوه تلخ کنار تو...

۲۶ تیر ۹۳ ، ۱۸:۱۴
علی ...
یکی از خوبی های آدم های خوب این است.

تداعی...

تداعی می شوند در هر چه 

آدم 

خیابان

گل

عطر...

و تو از این دست آدمها بودی.

کسی که در عین تکرار نشدن

هر لحظه تداعی می شود.

در هر لحظه، هر نفس....

۲۶ تیر ۹۳ ، ۱۸:۱۱
علی ...
دلتنگت که میشوم

تماشای عکسهایت

تنها دلخوشیم است.

چقدر خوب نگاهم می کنی...

۲۶ تیر ۹۳ ، ۱۸:۰۸
علی ...
عاشقانه هایم برای توست

برای کسی که عشقش را با دنیا عوض نمی کنم.

تار مویش را هم همینطور.

پس به آنها که نمی دانند بگو

که عاشقانه ایم را به خودشان نگیرند.

این عاشقانه ها همه برای توست.

برای میم.... مهربان خودم...

۲۶ تیر ۹۳ ، ۱۸:۰۷
علی ...
م....

200 روز

و

09 ساعت

و 

18 دقیقه

و

03 ثانیه

است که بی تو و با یاد تو گذشت.

سخت گذشت.

خیلی سخت...

۲۶ تیر ۹۳ ، ۰۰:۲۲
علی ...
خدایا به حق این شبهای قدر که بر تر از 1000 ماه است.

باران رحمتت را بر ماه من، م....ی من ببار.

۲۵ تیر ۹۳ ، ۲۳:۲۴
علی ...
در این روزها و شبهای مقدس نیم نگاهی را محتاجم

که دوستی به پهنای قلب مهربانش به سوی کلبه ی ویرانه ی دل من بیندازد

پس ای مهربان  التماس دعا

۲۵ تیر ۹۳ ، ۱۵:۲۱
علی ...
می خواهم آن قدر از دوست داشتن بنویسم

تا تمام مردم دنیا

به دنبال تو

تاریخ را تا پایتن دنیا ورق بزنند...

۲۵ تیر ۹۳ ، ۰۰:۲۴
علی ...