آخه من با خاطراتت چه کنم؟

یـا د د ا شـــــــــــــتــهـا ی ر و ز هــــــــــا ی د لـــــــــــــــتـنگی...

آخه من با خاطراتت چه کنم؟

یـا د د ا شـــــــــــــتــهـا ی ر و ز هــــــــــا ی د لـــــــــــــــتـنگی...

آخه من با خاطراتت چه کنم؟

درود بر انسانهای خوب، آنان که دراندیشه دیگران تصویر زیبا می نگارند، تا آنجا که یادشان زیبا و خاطرشان همواره در دل خواهد ماند... و بی شک تو از آن دسته ای. و برای همیشه در یاد و قلبم ماندنی هستی. تو فرشته ای هستی که هرگز تکرار نخواهد شد.

۲۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غم» ثبت شده است

نمیدونم چی بنویسم م...

نمیدونم!

فقط همین رو بگم که خیلی دوستت دارم.

دوستت دارم و باز هم دوستت دارم....

۰۲ مهر ۹۳ ، ۲۰:۳۹
علی ...

ما برای رنج کشیدن آفریده شده‌ایم

ولی به دنبال لذت‌بردن می‌گردیم

باید پذیرفت که تنها راه ادامه دادن

لذت بردن از رنج‌هایی‌ست که می‌کشیم...

۰۲ مهر ۹۳ ، ۲۰:۳۸
علی ...

یعنی خبری تلخ تر از این هم میشد شنید.

لعنت به بیست و پنجم شهریور نود و سه.

لعنت به ساعت شش.

لعنت به پست شماره 83

لعنت به همه آدمهایی که دیگران رو آزار میدن.

لعنت به همه کسایی که خوبی رو با بدی جواب میدن.

لعنت به کسایی که خوبی رو درک نمیکنن.

لعنت به هر کسی که تو رو آزرد.

لعنت به من.

به منی که مثل اسب نشستم و دارم نگاه میکنم

نگاه میکنم که روز گار هرچی میخواد به سرمون بیاره.

آره لعنت به من...

۲۸ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۲۹
علی ...

چقدر سخته بعضی از سوالهایی که ازت می‌پرسم...

۲۸ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۲۸
علی ...

یادته؟

یادته بهم گفتی که نگران نباش؟

یادته گفتی فکر و خیال ممنوع؟

اصلا برام نوشتیش که یادم نره...

یادت نیست؟

اون مجله جدول، اون مداد، اون تراش و پاک کن شاهدن

ولی هیچ وقت نشد که نگرانت نباشم...

هیچ روزی نیومد که فکر و خیال نکنم

و حالا این فکر و خیالا، این نگرانی ها

هزار برابر شده....

برات دعا میکنم....

برام دعا کن.

بد جور بریدم م....

بد جور له شدم.

۲۰ شهریور ۹۳ ، ۰۳:۲۰
علی ...

کاش زندگی مثل کامپیوتر بود...

کاش وقتی اینقدر اوضاعت به هم می ریخت

و هنگ می کردی

یکی بود

یکی که بیادو دکمه ریست رو بزنه

و همه چیز دوباره نو بشه

کاش زندگی مثل کامپیوتر بود...

۲۰ شهریور ۹۳ ، ۰۳:۱۹
علی ...

لا لالا لالایی لالا لالا لالایی لالایی لالایی لالالایی

ببار ای نم نم بارون ببار ای نم نم بارون

زمین خشک را تر کن سرود زندگی سر کن

دلم تنگه دلم تنگه 

سرود زندگی سر کن دلم تنگه دلم تنگه دلم تنگه

بخواب، بخواب ای دختر نازم به روی سینه ی بازم

که همچون سینه ی سازم همش سنگه همش سنگه

که همچون سینه ی سازم همش سنگه همش سنگه

لالا لالا لالایی لالا لالا لالایی لالایی لالایی لالالایی

لالایی کن مرغک من، دنیا فسانست 

هر ناله ی شبگیر این گیتار محزون اشک هزاران مرغک بی آشیانست

هر ناله ی شبگیر این گیتار محزون اشک هزاران مرغک بی آشیانست

                                                                    (لالایی ویگن)

۱۶ شهریور ۹۳ ، ۰۴:۳۶
علی ...

نگران نباش م....

الزایمر هم که بگیرم باز فراموشت نمیکنم.

چون تو اینجایی...

تو دلم.

و دل هم آلزایمر نمی گیره...

۱۰ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۱۴
علی ...

م....

هیچی ندارم بگم!

مات و مبهوت موندم که چه بکنم؟ چه نکنم؟

دلم بد جور برات تنگ شده.

بمیرم برات که الان تو شرایط بدی هستی.

بمیرم برات که کاری نمیتونم برات انجام بدم...

۰۸ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۵۳
علی ...

این چند روز فقط با خودم حرف میزنم

حوصله هیچ کسی رو ندارم

خیلی به هم ریخته ام

نمی دونم حال و روز تو چطور هستش

و این خیلی نگرانم میکنه...

فقط خدا کنه که حالت خوب باشه م....

خیلی مراقب خودت باش

منم برات دعا می کنم....

۰۷ شهریور ۹۳ ، ۰۲:۳۹
علی ...

واقعا نمی دونم چه خاکی به سرم بریزم م...

مثل چی تو گل گیر کردم

حالم اصلا خوش نیست

مدام با خودم حرف میزنم 

فکر کنم اوضاع همینطور پیش بره

روانی بشم

خیلی نگرانتم م.... 

جون علی مراقب خودت باش...

۰۶ شهریور ۹۳ ، ۰۴:۴۲
علی ...

این چه روزگاریه که من دارم خدا؟

چرا همه چی ریخته به هم؟

چرا دستم رو نمیگیری خدا؟

چرا؟

۰۵ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۲۸
علی ...

م.... این هوای ابری بدجور حالم رو خراب میکنه

بیشتر از قبل دلتنگم میکنه

دلم برات تنگ شده م....

خیلی زیاد دلم برات تنگ شده...

۰۵ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۰۷
علی ...

به خدا کوه بود زیر بار این همه مشکل خرد شده بود

دارم تحمل می کنم و تحمل میکنم...

ولی خیلی سخته

بدتر و سخت تر از مشکلات خودمم اینه که

می دونم تو هم مشکل داری، غم داری

و کاری از دستم بر نمیاد.

این یکی دیگه بد جور داره له می کنه منو....

۰۴ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۱۱
علی ...

خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

چرا حرفام رو نمی شنوی آخه؟

چرا یه نگاه بهم نمی کنی؟

هر چی که خواستم و نشد به کنار....

مرگ که دیگه حق هستش. نیست؟

پس حق منو همین الان بده....

همین الااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان...

به تو که دیگه نباید هی توضیح بدم

تو خدایی و از دل همه با خبر

پس حق منو همین الان بده.

ازت خواهش می کنم....

۰۴ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۵۵
علی ...

هر نفسی که می کشم

هر لحظه که می گذره بیشتر عذاب می کشم.

خدایا می خوام بمیرم...

مگه زندگی زوری هم میشه آخه؟

به بزرگیت قسم خسته ام.

به روح رسول الله خسته ام خدا...

نذار این همه زجر بکشم.

راحتم کن.

دارم روانی میشم.

جون هر کس که برات عزیزه زود تر راحتم کن...

۰۴ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۵۳
علی ...

از نگاه پرنده ای که رفت فهمیدم

سرنوشت درختهای باغ من تبر است....

۰۴ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۴۷
علی ...

:''''''''-(

۰۴ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۴۶
علی ...

از همه آدمها متنفرم جز تو.

از همه اونهایی که اذیتت کردن کینه به دل دارم

از همه کسایی که تو رو نفهمیدن شاکی ام.

یکیش خودم.

من از خودمم متنفرم

کم اذیتت نکردم، کم ناراحت و نگرانت نکردم

که حالا بخوام بی تفاوت باشم.

که حالا بخوام برم پی زندگیم.

زندگی من تویی و تو هم ازم دوری.

یعنی من بی عرضه ام که نمیتونم بهت نزدیک بشم.

پس از خودم بدم میاد، از خودم حالم به هم میخوره.

نمی دونم بقیه ادمهایی که تو رو رنجوندن

چطور روزگارشون رو میگذرونن

ولی روزگار من هر لحظه ش داره با عذاب میگذره.

هر لحظه ش داره با دلواپسی و نگرانی و اضطراب میگذره.

۰۳ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۵۶
علی ...

دلتنگی....

حسی که هیچ وقت پس از تو رهایم نکرد.

۰۳ شهریور ۹۳ ، ۰۷:۲۰
علی ...