آخه من با خاطراتت چه کنم؟

یـا د د ا شـــــــــــــتــهـا ی ر و ز هــــــــــا ی د لـــــــــــــــتـنگی...

آخه من با خاطراتت چه کنم؟

یـا د د ا شـــــــــــــتــهـا ی ر و ز هــــــــــا ی د لـــــــــــــــتـنگی...

آخه من با خاطراتت چه کنم؟

درود بر انسانهای خوب، آنان که دراندیشه دیگران تصویر زیبا می نگارند، تا آنجا که یادشان زیبا و خاطرشان همواره در دل خواهد ماند... و بی شک تو از آن دسته ای. و برای همیشه در یاد و قلبم ماندنی هستی. تو فرشته ای هستی که هرگز تکرار نخواهد شد.

این رسمش نبود خدا...

دوشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۵۲ ب.ظ

می دانی چیست خدا؟

من خیلی بدهکارم به تو.

من خیلی بد بودم و هستم.

خیلی از چیزها را پشت گوش انداختم.

خیلی کارها باید برای تو می کردم که نکردم.

ولی م.... که کاری نکرده بود

م.... که خوب بود و هنوز هم هست

م.... که فرشته بود.

پس چرا؟

چرا جوبم را نمی دهی؟

چرا ساکتی؟

مگر نگفتم هر چه درد و غم و غصه دارد را به جان می خرم.

مگر نگفتم؟ ها؟

پس چرا الان بعد از این همه روز م.... می گوید که درد دارد؟

مگر با هم معامله نکردیم که همه دردها مال من باشد.

یادت رفت به همین زودی.؟

حرف بزن. چیزی بگو خب.

چرا بنا را به این گذاشتی که خوبها درد بکشند.

چرا؟

چرا این اتفاق باید برای م....ی من بیافتد؟

هر چه باشد تو خدایی و من هم هیچ نیستم.

ولی این رسمش نبود خدا.

ما با هم حرف زده بودیم...

۹۳/۰۵/۲۷
علی ...

درد دل