آخه من با خاطراتت چه کنم؟

یـا د د ا شـــــــــــــتــهـا ی ر و ز هــــــــــا ی د لـــــــــــــــتـنگی...

آخه من با خاطراتت چه کنم؟

یـا د د ا شـــــــــــــتــهـا ی ر و ز هــــــــــا ی د لـــــــــــــــتـنگی...

آخه من با خاطراتت چه کنم؟

درود بر انسانهای خوب، آنان که دراندیشه دیگران تصویر زیبا می نگارند، تا آنجا که یادشان زیبا و خاطرشان همواره در دل خواهد ماند... و بی شک تو از آن دسته ای. و برای همیشه در یاد و قلبم ماندنی هستی. تو فرشته ای هستی که هرگز تکرار نخواهد شد.

ع.ش.ق

سه شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۰، ۱۰:۳۲ ق.ظ

اولین باری که طوفانی شدم      پیش پای عشق قربانی شدم

یک دو گام از خویشتن بیرون شدم      واقف از اسرار پنهانی شدم

عشق غیر از تاولی پر درد نیست      هر کس این تاول ندارد مرد نیست

اب میخواهم سرابم می دهند      عشق می ورزم  عذابم می دهند

عشق اخر تیشه زد بر ریشه ام      تیشه زد بر ریشه اندیشه ام

کوه کندن گر نباشد پیشه ام      بویی از فرهاد دارد تیشه ام

عشق از من دورو پایم سنگ بود      قیمتش بسیارو دستم تنگ بود

هیچ کس درد مرا وا کرد؟نه      فکر دست تنگ ما را کرد؟نه

هیچ کس از حال ما پرسید؟نه      هیچ کس اندوه ما را دید؟نه

هیچ کس چشمی برایم تر نکرد      هیچ کس یک روز با من سر نکرد

هیچ کس اشکی برای من نریخت      هر که با من بود از من می گریخت

خوب اگر اینست من بد می شوم      عشق اگر این است مرتد می شوم

گفته بودند عشق طوفان می کند      هر چه می خواهد دلش ان می کند

گفته بودند عشق درد بی دواست      علت عاشق ز علت ها جداست

اری اکنون اگه از ان می شوم      زان همه جستن پشیمان میشوم

چند روزیست حالم دیدنیست      حال من از این و ان پرسیدنیست

گاه با حافظ تامل می زنم      گاه بر روی خودم زل می زنم

فاش می گویم به اواز بلند      وارثان دردهای ارجمند

آی مردم شوق هوشیاری چه شد؟      ان همه موسیقی جاری چه شد؟

دادها نا بالغ و دلواپسند      خنده ها در عین پیری نارسند

گفتم اخر عشق را معنا کنم      بلکه جای خویش را پیدا کنم

امدم دیدم که جای لاف نیست      عشق غیر از عین و شین و قاف نیست

۹۰/۰۴/۱۴
علی ...