آخه من با خاطراتت چه کنم؟

یـا د د ا شـــــــــــــتــهـا ی ر و ز هــــــــــا ی د لـــــــــــــــتـنگی...

آخه من با خاطراتت چه کنم؟

یـا د د ا شـــــــــــــتــهـا ی ر و ز هــــــــــا ی د لـــــــــــــــتـنگی...

آخه من با خاطراتت چه کنم؟

درود بر انسانهای خوب، آنان که دراندیشه دیگران تصویر زیبا می نگارند، تا آنجا که یادشان زیبا و خاطرشان همواره در دل خواهد ماند... و بی شک تو از آن دسته ای. و برای همیشه در یاد و قلبم ماندنی هستی. تو فرشته ای هستی که هرگز تکرار نخواهد شد.

باز هم دلتنگی

سه شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۰، ۰۹:۵۰ ق.ظ
۱۷ساعت و بیست دقیقه می گذرد.

ولی دلم هنوز باور نداره که رفته.

بهش قول دادم ک دیگه سراغش نرم.

ولی نشد!

از ساعت ۹شب ۱۳ تیر تا ساعت ۲و ۵۵ دقیقه صبح ۱۴ تیر.

بهش اس دادم گفتم. نمیتونم سر قولم بمونم.

آخه قبلا یه قول بهش داده بودم ک بهش عمل کرده بودم.

ولی این یکی خیلی سخت بود.

فکرشو بکن یکی باشه که قد تموم دنیا دوستش داشته باشی

بعد بهش بگی دیگه سراغت نمیام.

بهش گفتم من اونقد مرد نیستم که سر این قولم وایسم.

شانس بد من هر چی اس میدادم نمیرفت. صبح که شد رفتم سر

کوچه شماره 3.

همه اس ام اس هایی که داده بودم رسید به دستش.

بعد یه اس ام اس بهم داد که:

Smsat omad. boro lotfan. akharin bari bod ke javabeto dadam. lotfan boro

چی به سر اون همه دوست داشتن اومده بود؟

کاش میتونستم برم.

کاش میشد که فراموشش کرد.

۹۰/۰۴/۱۴
علی ...