شعر شب تنهایی
جمعه, ۵ خرداد ۱۳۹۱، ۰۴:۴۷ ق.ظ
ای در دل من رفته چو خون در رگ و پوست
هرچ آن به سرآیدم ز دست تو نکوست
ای مرغ سحر تو صبح بر خاسته ای
ما خود همه شب نخفته ایم از غم دوست
۹۱/۰۳/۰۵
هرچ آن به سرآیدم ز دست تو نکوست
ای مرغ سحر تو صبح بر خاسته ای
ما خود همه شب نخفته ایم از غم دوست