آخه من با خاطراتت چه کنم؟

یـا د د ا شـــــــــــــتــهـا ی ر و ز هــــــــــا ی د لـــــــــــــــتـنگی...

آخه من با خاطراتت چه کنم؟

یـا د د ا شـــــــــــــتــهـا ی ر و ز هــــــــــا ی د لـــــــــــــــتـنگی...

آخه من با خاطراتت چه کنم؟

درود بر انسانهای خوب، آنان که دراندیشه دیگران تصویر زیبا می نگارند، تا آنجا که یادشان زیبا و خاطرشان همواره در دل خواهد ماند... و بی شک تو از آن دسته ای. و برای همیشه در یاد و قلبم ماندنی هستی. تو فرشته ای هستی که هرگز تکرار نخواهد شد.

تنها میمونم

چهارشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۰، ۰۶:۴۱ ب.ظ

جنسشو بردم پیش دوستم گفت واسش درستش میکنه.

ما هم زدیم بیرون که صحبت کنیم راجع به اس ام اس هایی که داده بود بهم.

رفتیم و نشستیم تو کافی نت.

با حرفاش خیلی عذابم داد. ولی من به روی خودم نیاوردم.

بهم گفت که یه حسی بهم میگه تو با کس دیگه ای هستی.

بهم گفت که حس میکنه بهش دروغ میگم.

نمیدونم چرا هیچ وقت نفهمید که چقدر عاشقشم!

هیچ وقت نفهمید که چقد بهش وفادار بودم!

هیچ وقت نفهمید که چقد نگرانش بودم!

من از وقتی که باهاش بودم همه چیزم فقط اون بود.

با یادش میخوابیدم. با یادش بیدار میشدم. به یادش میرفتم سر کار.

خلاصه با یادش زندگی میکردم.

میتونم به جرات قسم بخورم واسه یه دقیقه هم نشد که من از یادش غافل بشم.

ولی اون با این حرفاش جیگرمو میسوزوند.

عیب نداره من که دوستش داشتم. دیگه هرکی رو گول بزنم خودمو که نمیتونم.

و میدونم که دوستش دارم. عاشقشم.

حالا هر چی میخواد بشه چه بههم برسیم چه نرسیم.

من دوستش دارم.

تا آخر عمرمم نه با کسی دوست میشم. نه ازدواج میکنم. نه هیچ چیز دیگه.

میخوام خودم باشم و خودم با یادش.

اگه شرایط مالیم تا قبل از این که ازدواج کنه درست شد. میرم خواستگاریش.

اگه نشد هم که هیچی تنها من میمونم با یه دل پر از آه و حسرت.

۹۰/۰۵/۱۲
علی ...