آخه من با خاطراتت چه کنم؟

یـا د د ا شـــــــــــــتــهـا ی ر و ز هــــــــــا ی د لـــــــــــــــتـنگی...

آخه من با خاطراتت چه کنم؟

یـا د د ا شـــــــــــــتــهـا ی ر و ز هــــــــــا ی د لـــــــــــــــتـنگی...

آخه من با خاطراتت چه کنم؟

درود بر انسانهای خوب، آنان که دراندیشه دیگران تصویر زیبا می نگارند، تا آنجا که یادشان زیبا و خاطرشان همواره در دل خواهد ماند... و بی شک تو از آن دسته ای. و برای همیشه در یاد و قلبم ماندنی هستی. تو فرشته ای هستی که هرگز تکرار نخواهد شد.

۱۰۲ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

نمی دانم چرا فقط سایت بلاگفا باز نمی شود!!!

با هزار بدبختی و تغییر IP بالاخره وصل می شوم

به دنیایی که من و تو در آن با همیم.

 

۱۳ تیر ۹۳ ، ۱۷:۲۳
علی ...
همه دردهایم را چیده ام روی هم.

شده اند اندازه یک کوه.

و اینها که می نویسم،

ریزش سنگهاییست از این کوه درد.

مثل همان سنگهایی که در غروب یک روز تعطیل

جاده را بر مسافران می بندد.

کوه ریزش می کند و ریزش می کند

و این داستان تا ابد ادامه دارد.

اما...

کوه برای همیشه کوه می ماند.

برای همیشه،

و کوه با ریزش های پی در پی

سبک نمی شود.

کوه برای همیشه کوه می ماند.

برای همیشه...

۱۳ تیر ۹۳ ، ۰۰:۴۲
علی ...
دارد باران می بارد.

آن هم در این فصل از سال.

کاش بودی.

کاش قدم زدن با تو زیر باران.

هدیه روز تولدم بود...

۱۳ تیر ۹۳ ، ۰۰:۳۵
علی ...
دارد باران می بارد.

آن هم توی این فصل از سال.

کاش بودی.

کاش می شد که قدم زدن زیر باران با تو

کادوی روز تولدم بود...

۱۳ تیر ۹۳ ، ۰۰:۰۵
علی ...
خدایا به حق این ماه عزیز

م....ی من را خوشبخت و سعادتمند بگردان.

۱۲ تیر ۹۳ ، ۲۳:۳۳
علی ...
برای همه چیز ممنونم م....

برای کیک

گل

پول

اسپری

آویز M

سی دی

کتاب

فراپه

و از همه مهمتر آن لبخند

راستی هنوز هم در آن عکس داری به من لبخند می زنی...

دوستت دارم، دوستت دارم و دوستت دارم.

۱۲ تیر ۹۳ ، ۲۰:۵۲
علی ...
خدایا در این ماه ترین ماه ها

ماه من من را به همه آرزوهای خوبش برسان.

۱۱ تیر ۹۳ ، ۲۳:۳۴
علی ...
مراقب م....ی من باشی.

یادت که نرفته؟

پس دنیا دنیا مراقبش باش.

باشد؟

مرسی که مراقب م.... من هستی.

دوستت دارم، دوستت دارم و دوستت دارم.

۱۱ تیر ۹۳ ، ۱۸:۰۶
علی ...
خدایا در این ماه اجابت دعاها

اجابت کن هر آنچه را که خیر م....ی من در آن است.

۱۰ تیر ۹۳ ، ۲۳:۳۶
علی ...
م....

۱۸۵ روز

و

۰۴ ساعت

و

۴۳ دقیقه

و

۵۲ ثانیه

است که بی تو و با یاد تو می گذرد...

۱۰ تیر ۹۳ ، ۱۹:۴۸
علی ...

یکی گفت اینجا چیزی فراموش کرده‌ام.

فرمود که: در عالم، یک چیز است که آن فراموش کردنی نیست.

اگر جمله چیزها را فراموش کنی و آن را فراموش نکنی،

باک نیست و اگر جمله را به جای آری و یاد داری

و فراموش نکنی و آن را فراموش کنی، هیچ نکرده باشی.

همچنان که پادشاهی تو را به ده فرستاد برای کاری معین.

تو رفتی و صد کار دیگر گزاردی.

چون آن کار را که برای آن رفته بودی، نگزاردی،

چنان است که هیچ نگزاردی.

پس آدمی، در این عالم، برای کاری آمده است

و مقصود، آن است.

چون آن نمی‌گزارد، پس هیچ نکرده باشد...

 

                                             (فیه ما فیه / مولانا)

۱۰ تیر ۹۳ ، ۱۷:۴۰
علی ...
خدایا در این ماه میهمانی ات

م....ی من را میهمان همه خوبیهایت کن.

۰۹ تیر ۹۳ ، ۲۳:۳۱
علی ...

تا به حال هیچ عکسی توی وبلاگ نگذاشته بودم.

راستش را بخواهی خیلی خوشم نمی آید

که وبلاگ شبیه فوتو بلاگ باشد.

ولی این عکس یا بهتر است بگویم نقاشی

اِلمان های زیادی دارد که برای هر دوی ما آشناست

نمی دانم اثر کیست.

ولی در دور تصویر جمله ای نوشته شده

و در زیرش نام" آنتوان دوسنت اگزوپری" به چشم می خورد.

ترجمه اش هم می شود یک چیزی مانند این جمله :

"این امیلی است با قلبی که به درستی مشاهده می کنید،

آنچه ضروریست به چشم دیده نمی شود"

۰۹ تیر ۹۳ ، ۱۹:۰۰
علی ...
م....

چند وقتی است که متوجه چیزی شده ام.

و آن این است که من خیلی خجالتی هستم.

مثلا اگر یک آدرس داشته باشم برای پیدا کردنش

به ندرت پیش می آید که از کسی سوال بپرسم.

نمی دانم چرا!!!

ترجیح می دهم خودم پیدایش کنم تا این که بپرسم از کسی.

ای اخلاقم دیگر خیلی روی اعصابم است.

از خودم بدم می آید وقتی به این موضوع فکر می کنم.

همیشه سعی می کنم در جمع ساکت باشم.

و البته قبل از آن در هیچ جمعی حدالامکان حضور پیدا نکنم.

اصلا خوشم نمی اید کسی از من سوالی بپرسد،

برای همین وقتی به ناچار در یک جمع قرار می گیرم

شروع می کنم به حرف زدن، سعی می کنم همه را بخندانم.

واقعا راست می گویند که بهترین دفاع حمله است.

برای همین همیشه سعی می کنم که خودم شروع کننده باشم

تا این که کسی به زور وادارم کند که شروع کنم.

م.... من فقط با تو از عقاید و باور هایم حرف زده ام.

و حالا عقاید و افکارم دارد کنج دلم خاک می خورد...

۰۹ تیر ۹۳ ، ۱۷:۵۹
علی ...
همیشه بغض تو دنیامو لرزوند / هوای گریه ها مو داری یا نه

یه عمره که فراموشت نکردم / منو به خاطرت میاری یا نه

کسی جاتو نمی گیره تو قلبم / پناهی غیر آغوشت ندارم

صدامو می شنوی این التماس / تو تنهایی ولی تنها نذارم

همیشه بغض تو دنیامو لرزوند / هوای گریه ها مو داری یا نه

با رویای تو بیدارم همیشه / شبایی رو که غرق اضطرابم

من انقدر خواب بد دیدم که می خوام  / دیگه هیچ وقت تو این دنیا نخوابم

ببین دنیای من می لرزه بی تو / چجوری باید از این غم رها شم

باید پایان کابوسم تو باشی / شاید تعبیر رویای تو باشم

همیشه بغض تو دنیامو لرزوند هوای / گریه ها مو داری یا نه

یه عمره که فراموشت نکردم / منو به خاطرت میاری یا نه

                                                     

                                                    (تیتراژ ماه عسل ۹۳ / مهدی یراحی)

۰۹ تیر ۹۳ ، ۱۵:۵۹
علی ...
خدایا در این ماه آسمانی

مراقب م....ی من باش

که او هم از جنس آسمان توست.

۰۸ تیر ۹۳ ، ۲۳:۲۱
علی ...
سکوت، سکوت، سکوت و باز هم سکوت.

روزها اینگونه می گذرند.

ساکت، سرد و بسیار سخت.

امیدوارم برای تو این گونه نباشد مهربان من...

۰۸ تیر ۹۳ ، ۲۱:۲۰
علی ...
نماز و روزه هایت

 

قــــــــــــــــــــبول

 

فــــــــــــــــرشته

 

مــــــــــــــــــــــن

۰۸ تیر ۹۳ ، ۲۱:۰۲
علی ...
دیروز غروب به رسم سالهای گذشته

و علی الخصوص پارسال

نشستم جلوی تلویزیون تا برنامه ماه عسل را تماشا کنم

و می دانستم که تو هم داری این برنامه را تماشا می کنی.

بغض داشت خفه ام می کرد.

همه لحظه های گذشته، همه خاطراتمان

جلوی چشمم رژه می رفتند.

یاد آن روزها که بعد از این برنامه در باره اش

با اس ام اس نظر می دادیم و تحلیلش می کردیم می افتادم.

یاد اشکها و لبخندهایمان

یاد قبول باشد های پس از افطار.

بغض داشت خفه ام می کرد

دلم می خواست هوار بکشم، داد بزنم

م.... من ماه عسل یک نفره نمی خواهم...

۰۸ تیر ۹۳ ، ۲۰:۵۸
علی ...
خدایا در این بهترین و عزیز ترین ماه

بهترین های خودت را

برای بهترین و عزیز ترین کس من،

م....ی من، قرار بده.

۰۷ تیر ۹۳ ، ۲۳:۳۹
علی ...