آخه من با خاطراتت چه کنم؟

یـا د د ا شـــــــــــــتــهـا ی ر و ز هــــــــــا ی د لـــــــــــــــتـنگی...

آخه من با خاطراتت چه کنم؟

یـا د د ا شـــــــــــــتــهـا ی ر و ز هــــــــــا ی د لـــــــــــــــتـنگی...

آخه من با خاطراتت چه کنم؟

درود بر انسانهای خوب، آنان که دراندیشه دیگران تصویر زیبا می نگارند، تا آنجا که یادشان زیبا و خاطرشان همواره در دل خواهد ماند... و بی شک تو از آن دسته ای. و برای همیشه در یاد و قلبم ماندنی هستی. تو فرشته ای هستی که هرگز تکرار نخواهد شد.

دارم کل ماجرای دوستیمونو از روزی که شماره موبایلتو ازت گرفتم

تا روزی که از هم جدا شدیم و به شکل داستان مینویسم.

یه کمش کامل شده یه کمش هم مونده.

فقط تنها چیزی که توش گیر کردم اینه:

اسمش.

نمیدونم اسم این داستانو چی بزارم.

راستی تو نظری نداری؟

۱۴ مهر ۹۰ ، ۱۸:۳۷
علی ...

یکی دو هفته پیش میخواستم برم شمال.

همونجا که با هم بودیم.

ولی نتونستم.

به چه امیدی میرفتم؟

این دفعه مثل اون دفعه نیست که تو باشی و من بال بال بزنم واسه دیدنت.

راستشو بخوای وقتی میرم جاهایی که با هم بودیم حالم بد میشه.

این بغض لعنتی گلومو میگیره و میخواد خفه ام کنه.

چشمامو میبندم و یاد تک تک اون لحظه هایی میوفتم که با هم بودیم.

ولی چشامو که وا میکنم میبینم که نیستی.

بعد دوباره این بغض لعنتی میاد سراغم.

۱۴ مهر ۹۰ ، ۱۸:۳۶
علی ...

داشتم اس ام اس هاتو میخوندم.

مثل همیشه.

مثل هر شب.

رسیدم به یکیشون که نوشته بودی:

*-:*-:*-:*-:

dg fekro khial nakon azizam.

bashe? hala bekhab. khabaye khob khob bebini.

age ye rooz naboodam nazar harkasi jaye mano too baghalet begire.

تو دلم خندیدم و گفتم:

خیالت راحت باشه خانومی.

هر کس چیه؟

هیچکس جای تو رو تو بغلم نمیگیره.

تا آخر عمرم.

بهت قول میدم.

قول.

۱۴ مهر ۹۰ ، ۱۸:۳۵
علی ...
سلام
 دیگه خسته شدم از بس حرفای دلمو با شعر گفتم
 دیگه خسته شدم از این که حرفای دلمو باید اینجا براش بگم .
اخه چرا دوری نصیبمون شده؟
 چرا روزی هزار بار بمیری و زنده بشی که نکنه ازت دورتر از اینی که هست بشه ؟
نکنه دیگه دوستت نداشته باشه؟
 نکنه نکنه نکنه این همه نکنه برای چی؟
برای چی این همه زجر؟
 من که گناهی نکردم گناهم عاشق شدنه یه عشق پاک وصادق
 من که چیزی نمیخوام فقط کنار هم بودنو میخوام .
 به خاطر به هم رسید ن این همه زجر و تحمل میکنم.
دیگه خسته شدم پس خدا کجایی ؟
 من چیز زیادی نمیخوام ازت وصال خواستم
 گفتی صبر کن
۰۵ مهر ۹۰ ، ۱۲:۳۳
علی ...
خدایا

اگه به تو التماس نکنم پس حرفامو به کی بگم؟

به غیر تو از کی می تونم خواهش کنم

عزیزمو بهم برگردون

کاش بفهمی هر شب با یاد تو چشمامو میبندم

 کاش بفهمی هر روز صبح به امید دیدار تو بیدار میشم

کاش بفهمی بدون تو نمیتونم زندگی کنم

کاش بفهمی بدون تو دیوونه میشم

عزیزم امشب دارم دق می کنم

هر چی می گذره بیشتر ازم دور میشی

۰۵ مهر ۹۰ ، ۱۲:۳۰
علی ...

وقتی ماه و میبینی

یا پشت شیشه میشینی

تو روزای بارونی

منو یادت میاری؟

هر کی شکل منو داشت

یا توی قلبت پا گذاشت

یا که مثل من بود اون چشاش

التماسی تو نگاش

منو یادت میاری؟

وقتی هیچ کسی نمونده واسه اشکات بمیره

یا وقتی گریه ات میگیره

منو یادت میاری؟

۲۵ شهریور ۹۰ ، ۱۸:۵۰
علی ...
هفته بعد میخوام برم شمال.

درست مثل همون دفعه که اومدم پیشت.

کنار همون نرده قرمز.

جلوی همون کیوسک نگهبانی جلو شهرک بود.

میخوام یه یه عکس از اونجا بگیرم.

از همون جایی که نشسته بودی و الان خالیه.

با همون آهنگی که اون شب گوش میدادیم.

آهنگ "با تو" ابی.

یادت میاد؟

آخ که چه شبی بود.

شب با تو بودن.

۲۴ شهریور ۹۰ ، ۱۸:۳۸
علی ...

عجب زمانه بدیست

عاشق که باشی مسخره ات میکنند

نامه هایی را که برایت مینویسم مچاله میکنم

نه

میسوزانمشان

مثل دل خودم که سوخت

میترسم کسی بخواندشان

گفتم که زمانه بدیست

عاشق که باشی مسخره ات میکنند

حالا که تو نیستی بخوانیشان

همان بهتر که بسوزانمشان

مثل دل خودم که . . .

                                      علی.س

۲۴ شهریور ۹۰ ، ۱۸:۲۷
علی ...

دور از تو

میشکنم

آرام آرام

دور از چشمانت

در طلوع هر دقیقه

مینشینم

در اتاقی سرد

رویگردان ز همه

سالیان سال

در غبار تنهایی خود سر گردان

با همه بیگانه

مثل من

دیوانه.

                               علی.س

۲۴ شهریور ۹۰ ، ۱۸:۲۷
علی ...

اری تو راست می گویی اسمان مال من است،پنجره،فکر،هوا،عشق،زمین مال من است

اما سهراب تو قضاوت کن بر دل سنگ زمین جای من است.

من نمی دانم که چرا این مردم،دانه های دلشان پیر است.

صبر کن ای سهراب،قایقت جا دارد؟

من هم از همهمه ی داغ زمین بیزارم...

به سراغ من اگر می ایید تندو اهسته چه فرقی دارد ،تو به هر جور دلت خواست بیا..

مثل سهراب دگر جنس تنهایی من چینی نیست که ترک بردارد.

مثل مرمر شده است،چینی نازک تنهایی من.......

۲۴ شهریور ۹۰ ، ۱۸:۲۶
علی ...
سه شنبه گذشته یه سری کار بانکی داشتم.

انجامشون که دادم زنگ زدم به آرایشگاه.

وقت گرفتم.

راستی دوباره کچل کردم.

از ارایشگاه که بر گشتم جلو سینما ساویز

همش چشمم دنبال این بود که شاید ببینمت.

گفتم شاید اومده باشی فیلم ببینی.

یه دفه یکی رو دیدم که پشتش به من بود.

خیلی از نظر قد و اندازه شبیه به تو بود.

قلبم داشت وایمیستاد.

یعنی میشه؟

یعنی دوباره میبینمش؟

ولی جرات نکردم به صورتش نگاه کنم.

با یه دنیا فکر و خیال رفتم و سوار تاکسی شدم و رفتم خونه.

 

۱۷ شهریور ۹۰ ، ۱۹:۱۹
علی ...
هیچ خیاط خوبی نبودی.

ببین.

باز دلم را تنگ کردی.

۱۷ شهریور ۹۰ ، ۱۸:۴۷
علی ...
یادت.

در دموکراسی خاطراتم.

پادشاهی میکند.

 

۱۷ شهریور ۹۰ ، ۱۸:۴۵
علی ...
برهنه ات میکنند تا بهتر شکسته شوی.

نترس ای گردوی کوچک.

آنچه سیاه میشود روی تو نیست.

دست آنهاست.

۱۷ شهریور ۹۰ ، ۱۸:۳۹
علی ...
واسه دلتنگیای تو

یکی با گریه بیداره.

 

۱۷ شهریور ۹۰ ، ۱۸:۳۷
علی ...

دلم فریاد میخواهد.

از این تنهایی مفرط.

از این سکوت پر وحشت.

چگونه میتوان فریاد سرداد؟

نکند بشکند این سکوت بی پایان.

آخر این یادگاریست از او.

تنهایی و سکوت را میگویم.

نمیخواهم بدون یادگاریهایت سر کنم.

پس سکوت میکنم.

سکوتی به وسعت فریاد.

                                             علی.س

۱۷ شهریور ۹۰ ، ۱۸:۲۵
علی ...

منو حالا نوازش کن/که این فرصت نره از دست

شاید این آخرین باره/ که این احساس زیبا هست

منو حالا نوازش کن/ همین حالا که تب کردم

اگه لمسم کنی شاید/به دنیای تو برگردم

هنوزم میشه عاشق بود/تو باشی کار سختی نیست

بدون مرز با من باش/ اگرچه دیگه وقتی نیست

نبینم این دم رفتن/تو چشمات غصه میشینه

همه اشکاتو میبوسم/میدونم قسمتم اینه

تو از چشمای من خوندی/ که از این زندگی خستم

کنارت اونقدر آرومم/که از مرگ هم نمیترسم

تنم سرده ولی انگار تو دستای تو آتیشه/ خودت پلکامو می بندی

و این قصه تموم میشه.

                                                             ابی(نوازش)

۱۷ شهریور ۹۰ ، ۱۸:۲۴
علی ...

دلم لک زده برای آن معصومیت نگاهت.

آن لطافت صدایت که هیچ جای دیگر جز کنار تو نمیابم.

دوباره من ماندم و تنهایی.

تنها میان نگاه های هرزه. خالی از عشق. پر از هوس.

بد جور میترسم.

بد جور.

                                                          علی.س

۰۸ شهریور ۹۰ ، ۰۹:۲۶
علی ...

قربون نفس هات برم.

برام حرف بزن.

چیزی بگو.

میخوام باز صدات تو گوشم بپیچه.

                                                علی.س

۰۸ شهریور ۹۰ ، ۰۹:۲۵
علی ...

سه شنبه هفته پیش دو تا ظرف شله زرد بردم در خونشون.

قبلش بهش اس دادم که تا پنج دقیقه دیگه واست شله زرد میارم. اگه خونه ای بیا دم در بگیر.

جواب نداد.

رسیدم در خونشون زنگ و زدم.

باباش جواب داد منم گفتم که نذری آوردم. اومد دم در گرفتشون و تشکر کرد و رفت.

منم رفتم نزدیک خونه بودم که بهم اس داد:

nazretoon ghabool bashe. sare sofre bodam gooshimo nadidam.

babam bod omad gereft. khahesh mikonam be fekre aberooye man bash.

movafagh bashid.

آخرش نوشت موفق باشید!!!

واسم جالب بود!

به اس ام اس های قبلی نگاه میکردم بعد این یکی رو میدیدم.

گیج شده بودم خلاصه.

واسش نوشتم:

chashm. dg tekrar nemishe. sharmande age bad maze bood.

khodam pokhtamesh. ;-)

namaz roozehat`am ghaboolbashe :-*

جواب نداد تا فرداش که بهم اس داد و گفت:

az dishab kein karo kardi asabam rikhte be ham.

mage gharar nabood in vara peydat nashe??

age mano dost daridg soragham naya. man to ro nemikham.

be roozehayi ke gereftam ghasam age dast az saram barnadari

ye balayi sare khodam miaram. halam kharabe kheyli.

lotfan boro.

بعد من یه اس بهش دادم که خیلی طولانی بود.

تو جوابش نوشت:

man toro nemikham. dast az saram bardar.bye

بهش گفتم:

بهم قول داده بودی هیچ وقت بهم نگی بای.

میبینی توام زدی زیر قولت؟

جواب داد:

man paye gholam bodam. vali to vel kon nisti.

majbor shodam begam bye.ba in ke az rooz aval razi naboodamo

ino 100 bar goftam vali bazam halalam kon ali. bashe ghol midam.

toam moraghebe khodet bash. vase hamishe...

این سه تا نقطه آخر رو میبینین؟

اولش متوجهشون نشدم ولی یه کم که دقت کردم دیدم این سه تا نقطه همون "بای" لعنتی بود.

۰۸ شهریور ۹۰ ، ۰۹:۲۲
علی ...