فکر و خیال
پنجشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۰، ۰۷:۱۹ ب.ظ
سه شنبه گذشته یه سری کار بانکی داشتم.
انجامشون که دادم زنگ زدم به آرایشگاه.
وقت گرفتم.
راستی دوباره کچل کردم.
از ارایشگاه که بر گشتم جلو سینما ساویز
همش چشمم دنبال این بود که شاید ببینمت.
گفتم شاید اومده باشی فیلم ببینی.
یه دفه یکی رو دیدم که پشتش به من بود.
خیلی از نظر قد و اندازه شبیه به تو بود.
قلبم داشت وایمیستاد.
یعنی میشه؟
یعنی دوباره میبینمش؟
ولی جرات نکردم به صورتش نگاه کنم.
با یه دنیا فکر و خیال رفتم و سوار تاکسی شدم و رفتم خونه.
۹۰/۰۶/۱۷