آخه من با خاطراتت چه کنم؟

یـا د د ا شـــــــــــــتــهـا ی ر و ز هــــــــــا ی د لـــــــــــــــتـنگی...

آخه من با خاطراتت چه کنم؟

یـا د د ا شـــــــــــــتــهـا ی ر و ز هــــــــــا ی د لـــــــــــــــتـنگی...

آخه من با خاطراتت چه کنم؟

درود بر انسانهای خوب، آنان که دراندیشه دیگران تصویر زیبا می نگارند، تا آنجا که یادشان زیبا و خاطرشان همواره در دل خواهد ماند... و بی شک تو از آن دسته ای. و برای همیشه در یاد و قلبم ماندنی هستی. تو فرشته ای هستی که هرگز تکرار نخواهد شد.

۸۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلتنگی» ثبت شده است

دلم می خواهد به جای اینکه جدید ترین مدل گوشی موبایل

از معروف ترین شرکت دنیا را داشته باشم

یک ماسماسک درب و داغان بگیرم دستم.

یکی از این گوشی های تلفن همراه ساده

که خیلی وقت است از عمرشان می گذرد

و ممکن است حتی بعضی پیامک ها را انتقال ندهد

و خیلی هایشان را دریافت نکند.

دقیقا دلم می خواهد با یکی از همین ها برای تو پیغام بفرستم.

در این حالت می توانم تا ابد منتظر بمانم

با این احتمال که تو جواب نوشته کوتاه مرا داده ای

و اشکال از گوشی ساده من است که دریافتش نکرده است...

۰۲ تیر ۹۳ ، ۲۰:۲۸
علی ...
من این انتظار شیرین را از تکلیفی که به سردی روشن شده باشد

بیشتر دوست دارم.

تکنولوژی روز چیزی است که فقط تنها بودن مرا توی سرم می زند.

به همه دانشمند ها بگو

اگر روزی توانستند یک چیزی اختراع کنند که عطر کسی را انتقال دهد

یا گرمی نگاهش را به آدم برساند

یا حتی بتواند به طریقی، یک صدم درصد از دلتنگی را برطرف کند

من تا همیشه برای محصول مدرنشان رایگان تبلیغ می کنم.

۰۲ تیر ۹۳ ، ۱۹:۰۸
علی ...
هیچ می دانـی چـــقدر از رفتنت گــــذشته؟

لـــــــــــــحظـه شـــــــــــمار دلــــــــــــتنگی...

برای ایــــــــن است که گــــاهی به یاد بیاوری

روزهــــــــــــــایی را که بــی تـــو و بـا یـاد تـــو

گـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــذشـــت.

روزهایی که هر کدام صدها سال طول کشید.

۳۱ خرداد ۹۳ ، ۲۰:۵۲
علی ...
اگر بی دقتی کنی عشق به عادتی کم ارزش تبدیل می شود

عادتی کم ارزش که گهگاه

شبیه همان روزهای دوس داشتنی اش خواهد شد.

اگر به عشق احترام نگذاری عشق به داستانی تکراری بدل خواهد شد

که همه آخرش را پیش از تو میدانند.

اگر حواست به دوست داشتنت نباشد

شبیه کودکی که دستش را در بازار رها کرده باشی گم می شود

و همان یک بار ترسش را از پیدا نشدن به دور خواهد انداخت.

گاهی به آنکه دوستت دارد و دوستش داری نگاه کن.

آیا از حس روزهای اول خبری هست؟

ما بی آنکه بدانیم خودمان را سر راه عشق قرار میدهیم

و گمان می کنیم همه چیز خوب است.

در حالی که عشقی خوب است که همراه ما باشد

نه در سر راهمان و عشقی که خوب باشد

جای هیچ گمان و شکی باقی نخواهد گذاشت.

کافیست یادمان باشد هر حسی شبیه پرسش و پاسخ است.

نه سوال بی جواب، نه جواب بی سوال

که هر کدام بی دیگری بماند باید در دوست داشتن شک کرد

که این یعنی عادت و این عادت هرگز نمی ارزد.

۲۳ خرداد ۹۳ ، ۱۲:۵۱
علی ...
آدمها را از روی کسانی که دوستشان دارند بشناس.

از روی علاقه هایشان

خنده هایشان و نگاه هایشان.

آن وقت خوب به حرفهایشان گوش کن

و بشنو نام چه کسی را بیشتر از هر نام دیگری

صرف تعریف خاطرات میکنند.

آن وقت آن نام را جدی بگیر.

آن نام می خواهد شخصی باشد حقیقی یا خاطره ای خیالی،

جایی در زندگی آن شخص دارد.

من گاهی به فرهاد فکر میکنم که تلخ ترین خاطره اش هم شیرین است.

و همیشه به تو فکر میکنم

که در تلخ ترین روزهای زندگیم

خاطره هایی شیرین برایم به جا گذاشتی،

به تو فکر میکنم که چه آسان مرا تغییر دادی

و مطمئن باش که ذره ای دوست داشتنم تغییر نخواهد کرد.

من عکسهای تو را می بینم

خنده هایت را پیگیری می کنم و برای همه دنیا تعریف  می کنم
 
و نه چند بار در میان

که همیشه و همیشه از تو خواهم نوشت.

شاید تو هرگز متوجه نشوی،

اما من می دانم و برای همیشه این کار را خواهم کرد.

حالا بیا بگو من در کجای جهان توام.

آیا در عکسهایت جایم خالی است؟

آیا در لبخندهایت ضمیر سوم شخص هستم؟

آیا "ما" که میگویی "من" در آن جایی دارد؟

و برای سوال آخر:

آیا به همه ثابت کرده ای که دوستم داری؟
 
آدمها را از روی کسانی که دوستشان دارند بشناس

و اجازه بده تو را از روی من بشناسند.

۲۳ خرداد ۹۳ ، ۱۲:۳۵
علی ...