فال...
سه شنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۳، ۱۲:۵۴ ق.ظ
فاش میگویم و از گفته خود دلشادم / بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق / که در این دامگه حادثه چون افتادم
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود / آدم آورد در این دیر خراب آبادم
سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوض / به هوای سر کوی تو برفت از یادم
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست / چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت / یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق / هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
می خورد خون دلم مردمک دیده سزاست / که چرا دل به جگرگوشه مردم دادم
پاک کن چهره حافظ به سر زلف ز اشک / ور نه این سیل دمادم ببرد بنیادم