آخه من با خاطراتت چه کنم؟

یـا د د ا شـــــــــــــتــهـا ی ر و ز هــــــــــا ی د لـــــــــــــــتـنگی...

آخه من با خاطراتت چه کنم؟

یـا د د ا شـــــــــــــتــهـا ی ر و ز هــــــــــا ی د لـــــــــــــــتـنگی...

آخه من با خاطراتت چه کنم؟

درود بر انسانهای خوب، آنان که دراندیشه دیگران تصویر زیبا می نگارند، تا آنجا که یادشان زیبا و خاطرشان همواره در دل خواهد ماند... و بی شک تو از آن دسته ای. و برای همیشه در یاد و قلبم ماندنی هستی. تو فرشته ای هستی که هرگز تکرار نخواهد شد.

زنجیر

دوشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۲۷ ب.ظ
دنیا که شروع شد زنجیر نداشت.

خدا دنیا را بدون زنجیر آفرید.

 آدم بود که زنجیر را ساخت، ابلیس کمکش کرد.

دل زنجیر شد٬ عشق زنجیر شد٬ دنیا پر از زنجیر شد

و آدم ها همه دیوانه زنجیری.

خدا دنیای بی زنجیر می خواست.

نام دیگر دنیای بی زنجیر اما بهشت است.

آدم دیگر بهشت را نباید می دید.

امتحان آدم همین جا بود.

دست های ابلیس از زنجیر پر بود.

خدا گفت زنجیرت را پاره کن شاید نام زنجیر تو عشق است.

یک نفر با یک تیشه  زنجیرهایش را پاره کرد.

نامش فرهاد بود.

ابلیس فرهاد را در زنجیر می خواست.

شیرین نیز فرهاد را بی زنجیر می خواست.

شیرین میدانست خدا چه می خواهد.

شیرین کمک کرد تا فرهاد از زنجیر رها شود.

شیرین زنجیر نبود و نمی خواست زنجیر باشد.

شیرین ماند زیرا شیرین نام دیگر عشق  است.

۹۳/۰۴/۳۰