آخه من با خاطراتت چه کنم؟

یـا د د ا شـــــــــــــتــهـا ی ر و ز هــــــــــا ی د لـــــــــــــــتـنگی...

آخه من با خاطراتت چه کنم؟

یـا د د ا شـــــــــــــتــهـا ی ر و ز هــــــــــا ی د لـــــــــــــــتـنگی...

آخه من با خاطراتت چه کنم؟

درود بر انسانهای خوب، آنان که دراندیشه دیگران تصویر زیبا می نگارند، تا آنجا که یادشان زیبا و خاطرشان همواره در دل خواهد ماند... و بی شک تو از آن دسته ای. و برای همیشه در یاد و قلبم ماندنی هستی. تو فرشته ای هستی که هرگز تکرار نخواهد شد.

کدام طرف؟

دوشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۵۳ ب.ظ
دنبال یک نشان می گردم

یا رد پایی از تو که به سمت من باشد.

لا به لای دیوان حافظ

بین صفحه های کتاب تعبیر خواب

و یا ته فنجان قهوه.

اعتقادی به این چیزها ندارم

اما گاهی برای دلخوش کردن چاره دیگری نیست.

گاهی مجبورم دست به دامن خرافات شوم.

همان مواقعی که دیگر امیدی به واقعیت نیست.

فال امروزم خیلی خوب بود مثل همیشه.

امروز هم می گفت تو بر می گردی و همه چیز ختم به خیر می شود.

باور کن دست خودم نیست اما همین الان رد پاهایت را دیدم.

شاید از اینجا گذشته باشی

و یا شاید هم کسی عطر تو را زده و از اینجا عبور کرده.

نمی دانم اما شاید همین فردا کوله بارم را برداشتم

و این رد پا ها را تا انتها دنبال کردم.

فال امروزم می گفت،

من همین روزها مسافرم.

مسافر یک جای دور.

خیلی دوست دارم باور کنم این حرف ها را اما کدام سفر؟

هر دوی ما خوب می دانیم

که تو حتی یکبار هم از حوالی خانه ام نگذشته ای.

پس بار سفرم را به کدام مقصد ببندم؟

شمال جغرافیایی یا جنوبش؟

کدام طرف بروم وقتی همه جا رد پای تو را می بینم...

۹۳/۰۳/۱۲
علی ...