آخه من با خاطراتت چه کنم؟

یـا د د ا شـــــــــــــتــهـا ی ر و ز هــــــــــا ی د لـــــــــــــــتـنگی...

آخه من با خاطراتت چه کنم؟

یـا د د ا شـــــــــــــتــهـا ی ر و ز هــــــــــا ی د لـــــــــــــــتـنگی...

آخه من با خاطراتت چه کنم؟

درود بر انسانهای خوب، آنان که دراندیشه دیگران تصویر زیبا می نگارند، تا آنجا که یادشان زیبا و خاطرشان همواره در دل خواهد ماند... و بی شک تو از آن دسته ای. و برای همیشه در یاد و قلبم ماندنی هستی. تو فرشته ای هستی که هرگز تکرار نخواهد شد.

باز سنگ صبور من باش

دوشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۳۹ ب.ظ
م.... می دانی کجا سنگ صبور می فروشند؟

دلی دارم که سال هاست!!!

در آرزوی درد دل کردن با سنگ صبوری است،

آری سالهاست!!!

از روزی که رفتی هر روز به اندازه یک سال گذشته

و اکنون دل من سالهاست در آرزوی سنگ صبوری است

تا راز های مگویش را بی هراس از نگاه های غرق در سوء ظن،

بچ بچ های مردد و نگاه های مشکوک،

در گوش سنگ صبورش زمزمه کند

و بیم آن را نداشته باشد که کسی قضاوتش کند،

سرزنشش کند و باد اسرار پنهانش را،

که کسی جز تو نمی داند،

در سراسر شهر منتشر کند

تا مردم تصویر اندوهش را قاب بگیرند.

دل غمگینم در تمام عکس ها لبخند می زند

تا غریبه ای نفهمد که من هرشب حوالی کوچه شماره  3 قدم می زنم

کوچه ای که راز من و تو را می داند

و می ترسم از آنچه که نمی داند.

و از آنچه که می داند و از آنچه که خواهد دانست.

و می ترسم از آن کلاغی که پرید از فراز سر من و تو

و در اندیشه ی آشفته ی ابری سیاه و ولگرد فرو رفت.

تا خبر ما را با خود به همه شهر ببرَد.

هیچ کس نمی داند کجا سنگ صبور می فروشند.

پس بیا و باز سنگ صبور من باش

راز های من سالهاست که در پستوی دلم خاک می خورد.

۹۳/۰۲/۲۲
علی ...