آخه من با خاطراتت چه کنم؟

یـا د د ا شـــــــــــــتــهـا ی ر و ز هــــــــــا ی د لـــــــــــــــتـنگی...

آخه من با خاطراتت چه کنم؟

یـا د د ا شـــــــــــــتــهـا ی ر و ز هــــــــــا ی د لـــــــــــــــتـنگی...

آخه من با خاطراتت چه کنم؟

درود بر انسانهای خوب، آنان که دراندیشه دیگران تصویر زیبا می نگارند، تا آنجا که یادشان زیبا و خاطرشان همواره در دل خواهد ماند... و بی شک تو از آن دسته ای. و برای همیشه در یاد و قلبم ماندنی هستی. تو فرشته ای هستی که هرگز تکرار نخواهد شد.

دم آخر

يكشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۱۸ ب.ظ
انگار تقدیر مرا گره زده اند به گام های تو،

به قدم هایت.

هر قدمی که بر می داری،

می روی و می آیی.

انگار آونگ می شود قدم هایت روی قلبم.

تیک تاک ساعتم با صدای کفش هایت هماهنگ می شود

و ضربانی که هر لحظه از تو و این ساعت جلوتر می زند.

آخر و عاقبت من شده حکایت زوال همه ی آدم ها و موجودات.

ولی م.... این آونگ اگر بایستد،

زندگی ایستاده است.

ساده تر،

بروی و دیگر نیایی یا بمانی

و کفش های خانمی ات را بیاویزی به دیوار خانه.

ضربان قلبم از حرکت می ایستد.

می میرم.

خدا نکند ندارد که!

اشکالی ندارد.

می گویند حق است.

دیر و زود و امروز و فردا دارد.

پا به پا و دست دست می کند.

اما نه می سوزد و نه می سوزاند.

تنها سرنوشتی که تنهای مان نمی گذارد

مسیر رفتن مان به سویش است.

چه بهتر که تو راهی ام کنی.

می روم پی کارم زود.

فقط آن دم آخر مرا زیاد نگاه کن.

۹۳/۰۲/۲۱
علی ...