عشق او یاد من است
جمعه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۵:۱۳ ب.ظ
من به خود برگشته ام
شاید که بارانی زند
شاید از دور بر نوای این دل رسوا زند
خواب من آسوده شد از حرمت دیدار او
شاید از بغض وجودش خواب من رویا شود
دل ندارد صحبت ناآشنایی با کسان
یار من او باشد دل در پناه او رود
باز باران می زند
بر تن پیر گنه کار بر دل آشفته من
شور غوغا میکند
خواب باران می شود
من به جد عشق نگاه او در سر می کنم
خستگی های خیالم را زتن در میکنم
من به او وابسته ام
من به او دلبسته ام
خواب او در بن چشمان من آهسته نشست
از گناهان من آشفته .ولی دل نگسست
من به او محتاجم
عشق او یاد من است
یاد او خواب من است
من به خود برگشتم
خیسم از تندی باران نگاه
از گناهم در گذر از عذاب من بکاه
۹۳/۰۲/۱۲