آخه من با خاطراتت چه کنم؟

یـا د د ا شـــــــــــــتــهـا ی ر و ز هــــــــــا ی د لـــــــــــــــتـنگی...

آخه من با خاطراتت چه کنم؟

یـا د د ا شـــــــــــــتــهـا ی ر و ز هــــــــــا ی د لـــــــــــــــتـنگی...

آخه من با خاطراتت چه کنم؟

درود بر انسانهای خوب، آنان که دراندیشه دیگران تصویر زیبا می نگارند، تا آنجا که یادشان زیبا و خاطرشان همواره در دل خواهد ماند... و بی شک تو از آن دسته ای. و برای همیشه در یاد و قلبم ماندنی هستی. تو فرشته ای هستی که هرگز تکرار نخواهد شد.

خواب عجیب

سه شنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۳، ۰۶:۲۰ ب.ظ
م.... جان

دیشب یک خواب عجیب دیدم

خیلی عجیب.

خواب دیدم که در این دنیا نیستم.

مرده ام.

بعد یک جایی ایستاده ام توی صف

چند نفری مانده تا نوبتم بشود.

کمی سرم را خم می کنم تا ببینم  جلو تر چه خبر است.

رو بروی صف یک اتاق است که تویش یک پیر مرد لاغر نشسته

جلوی موهایش هم ریخته بود ( مثل علی آقا)

 از یکی می پرسم او کیست.

می گوید او خداست

با تعجب نگاه می کنم

پشت یک میز نشسته و دارد با یک نفر که روبرویش نشسته

صحبت می کند.

روی میزش را می بینم

یک تصویر در حال پخش شدن است

مثل یک مونیتور است.

بعد می بینم که توی تصویر یک ماشین دارد می خورد به یک

ماشین دیگر و خدا دستش را می کشد روی آن تصویر

و با دستش آن دو ماشین را از هم دور می کند.

بعد از یکی که آنجاست می پرسم پس چرا حواسش فقط

به آن ماشینهاست؟

بقیه دنیا چه می شود؟

میگوید.

حواسش هست.

۹۳/۰۱/۲۶
علی ...