ترس
چهارشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۳، ۱۲:۲۱ ب.ظ
از روزی که دیگر تو را ندیدم
سینما نرفته ام.
قهوه نخورده ام.
فیلم نخریده ام.
پیتزا نخورده ام.
صورتم را با تیغ نتراشیده ام.
کتاب نخریده ام.
گل نخریده ام.
می دانی چرا؟!!!
چون می ترسم.
می ترسم از این که به سینما بروم و نمیرم
می ترسم که قهوه بخورم و نمیرم
می ترسم که این کار ها را بکنم و نمیرم
می ترسم.
می ترسم کارهایی را که با تو و در کنار تو انجام می دادم
را انجام بدهم و نمیرم.
و آن وقت باز شرمنده تو بشوم.
من اگر عاشق باشم همین الان هم باید مرده بودم.
ولی دارم نفس می کشم.
و شرمنده ام در مقابل تو
در ازای هر نفسم.
۹۳/۰۱/۲۰