نمیتونم
سه شنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۰، ۱۰:۴۸ ق.ظ
این مطلبو واسه همه کسایی مینویسم که
بهم لطف دارن و نظراشون و واسم مینویسن.
منم تنها کاری که میتونم بکنم اینه که تاییدشون کنم.
بعضیا میگن اگه کمکی میتونیم بکنیم بهمون بگو.
ولی کار من از کمک کردن گذشته.
تمام عمر تنها بودم هزار تا مشکل داشتم ولی همه رو ریختم تو خودم.
ولی این یکیو نمیتونم.
زیر بار این غم دارم له میشم.
اگه میبینید دارم اینجا مینویسم فقط به خاطر اینه که فکر میکنم یه روزی میاد
که اینا رو میخونه و میفهمه که من واقعا تا آخر عمرم بهش وفادارم.
و این یه کم سبکم میکنه. اگه این وب نبود نمیدونم تا حالا زنده بودم یا نه.
روزی ۱۰۰بار به خودکشی و این حرفا فکر میکنم.
ولی جراتشو پیدا نکردم که نکردم.
همش پیش خودم میگم این همه آدم در روز به خاطر
تصادف/بیماری یا هزار تا چیز دیگه میمیرن.
ولی من چرا زنده ام. تا کی باید عذاب بکشم؟
به خدا دیگه نمیتونم
۹۰/۰۵/۱۸