آخه من با خاطراتت چه کنم؟

یـا د د ا شـــــــــــــتــهـا ی ر و ز هــــــــــا ی د لـــــــــــــــتـنگی...

آخه من با خاطراتت چه کنم؟

یـا د د ا شـــــــــــــتــهـا ی ر و ز هــــــــــا ی د لـــــــــــــــتـنگی...

آخه من با خاطراتت چه کنم؟

درود بر انسانهای خوب، آنان که دراندیشه دیگران تصویر زیبا می نگارند، تا آنجا که یادشان زیبا و خاطرشان همواره در دل خواهد ماند... و بی شک تو از آن دسته ای. و برای همیشه در یاد و قلبم ماندنی هستی. تو فرشته ای هستی که هرگز تکرار نخواهد شد.

من و تو و سوسکهای ساحل

چهارشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۰، ۰۶:۳۶ ب.ظ

همینطور که داریم میحرفیم یه دفعه به یه حالت ترس میگه:

علی. سوسک سوسک.

میخوام سوسکه رو شوتش کنم نمیشه.

آخه اگه بلند شم شاید خونوادش منو ببینن.

گردنشو با یه حالت خیلی باحال کج کرده و داره نگام میکنه و حرف میزنه.

الان که دارم اینا رو مینویسم دوبار کنارم نیست. دارم گریه میکنم و مینویسم.

از روزایی که باهاش بودم. از لحظه هایی که کنارش بودم.

اون شب تو ساحل هیچکی نبود.

خلوت خلوت.

فقط من بودم و تو و سوسکهای ساحل.

یادش بخیر

۹۰/۰۵/۱۲
علی ...