دارم له میشم م....
به غم تو که فکر می کنم
حال و روز تو رو که تصور می کنم
به ناتوانی خودم که نگاه می کنم
دلم می خواد بمیرم
هیچ وقت اینطوری دلم مرگ رو نخواسته که الان می خواد
دلم مرگ میخواد خدا
یه لطفی کن و راحتم کن
روز و شبم شده غم، حسرت، نا امیدی....
روزگارم شده عین عاقبت یزید....
خدا کجایی؟
چرا جوابم رو نمیدی؟...
۰۲ شهریور ۹۳ ، ۰۱:۰۸