از همه آدمها متنفرم جز تو.
از همه اونهایی که اذیتت کردن کینه به دل دارم
از همه کسایی که تو رو نفهمیدن شاکی ام.
یکیش خودم.
من از خودمم متنفرم
کم اذیتت نکردم، کم ناراحت و نگرانت نکردم
که حالا بخوام بی تفاوت باشم.
که حالا بخوام برم پی زندگیم.
زندگی من تویی و تو هم ازم دوری.
یعنی من بی عرضه ام که نمیتونم بهت نزدیک بشم.
پس از خودم بدم میاد، از خودم حالم به هم میخوره.
نمی دونم بقیه ادمهایی که تو رو رنجوندن
چطور روزگارشون رو میگذرونن
ولی روزگار من هر لحظه ش داره با عذاب میگذره.
هر لحظه ش داره با دلواپسی و نگرانی و اضطراب میگذره.
۰۳ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۵۶