تو زندگی هر کسی روزهای خوب و بد وجود داره.
منم از این قاعده مستثنی نیستم.
ولی خوب که نگاه میکنم میبینم.
همه روزای خوب من فقط و فقط با تو به وجود اومده.
من همه روزای خوب زندگیمو مدیون توام م....
برای همیشه دوستت دارم مهربونِ من...
تو زندگی هر کسی روزهای خوب و بد وجود داره.
منم از این قاعده مستثنی نیستم.
ولی خوب که نگاه میکنم میبینم.
همه روزای خوب من فقط و فقط با تو به وجود اومده.
من همه روزای خوب زندگیمو مدیون توام م....
برای همیشه دوستت دارم مهربونِ من...
معذرت میخواهم که شبها زود میخوابم
خوابهای زود هنگام
خیلی سیاه است...
به خوابم بیا
و من را به رویایی سپید میهمان کن...
کنار یک تلفن همگانی
دخترکی ایستاده است.
در غروب یک روز پاییزی
شماره را میگیرد
و وقتی حرف میزند
دیگر نه غروب است و نه پاییز.
راستی م....
من عاشق صدای توام...
تو مینویسی
و من اندکی از دلهره هایم کم میشود
تو مینویسی
و من رها میشوم از هجوم افکار
تو مینویسی
و دنیا رنگی دیگر میگیرد
پاییز مثل خود بهار می شود
به همان زیبایی
به همان شادابی
حالا که حرفهایم را میشنوی
برایم دعا کن
اجابت دعای فرشته ها ردخور ندارد....
تو نمینویسی
و من مینویسم
و کسانی که میخوانند
چه فکرهایی که نمی کنند!
شاید فکر میکنند تو مثل دوست آنها هستی
شاید فکر میکنند من مثل دوستِ دوست آنها هستم.
و شاید فکر میکنند من برای آنها می نویسم.
م.... مردم این شهر مجازی توهم برشان داشته...
اصلا نمی دانند که هیچ کس برای من تو نمی شود
و نمی دانند که من تو را چقدر دوست دارم.
تنها خود تویی که می دانی چقدر دوستت دارم
تنها خود تویی که می دانی دوستت دارم و باز هم دوستت دارم
راستی دارم به این فکر میکنم که اگر روزی بمیرم
و باز زنده شوم قطعا دوباره عاشق تو می شوم.
تویی که یادگار عاشقی در این زمانه ای...
چهل سال بعد،
من با دستی لرزان
تو با گیسی سفید
این روزها را حسرت خواهیم خورد
که چرا در سکوت و تنهایی ماندیم
با دقیقه ها و ثانیه ها بازی کردیم،
از دوری هم سردمان شد
ولی...
گرم نکردیم رویای "ما" شدن را...
چقدر ساکت شدی این روزها...
و این سکوت من رو نگران میکنه.
برایم حرف بزن م....
نگذار دردها از درون تو رو ویران کنن...
پاییز کم کم از راه میرسد
و من در پی یافتن بهار
کوچه ها را یکی یکی پشت سر میگذارم...
بهار من قطعا جایی کوچه سوم
در انتظار من است...
راستی بهار نگران نباش
پاییز میگذرد...
دلم بد جور تنگ شده برات...
دارم لحظه شماری میکنم
برای پیش اومدن روزهای خوب...
یعنی میشه م....؟
آره حتما میشه
یعنی باید که بشه....
میخواهم با تو باشم.
خیلی ساده
میخواهم از یک سری چیزها بگذرم.
شاید از تو هم بخواهم که بگذری...
ولی هر چه هست میخواهم با تو باشم
برای همیشه و برای همیشه...
نمیدونم چی بنویسم م...
نمیدونم!
فقط همین رو بگم که خیلی دوستت دارم.
دوستت دارم و باز هم دوستت دارم....
ما برای رنج کشیدن آفریده شدهایم
ولی به دنبال لذتبردن میگردیم
باید پذیرفت که تنها راه ادامه دادن
لذت بردن از رنجهاییست که میکشیم...